طبیعتا پاسخ به این سوال، با توجه به اطلاعات اندک موجود در مورد دامنه گسترش بیماری و ویژگیهای آن دشوار است. به صورت خیلی سرانگشتی، برای پایان این تراژدی، باید به نقطهای برسیم که برای زمان کافی، هر بیمار، به طور میانگین، کمتر از یک نفر چدید را مبتلا کند. یعنی همان آرناتِ (R0) حدودا سهی کرونا، به زیر یک برسد و برای مدت کافی در این محدوده بماند. اما چگونه می توان به آن محدوده مطلوب رسید و ماند؟
چند سناریو و تاثیرات فرضیِ آنها:
سناریوی اول: جامعه با کاهش تماسهای خود و افزایش قرنطینه فردی افراد بیمار، اثری بگذارد که در مقیاس یک بر آرنات باشد و آرنات را به زیر یک برساند. مثلا به بیان ساده تماسهای جامعه یک سومِ یا یک چهارمِ حالت معمول شود. این امر طبیعتا به یک همت جمعی وسیع نیاز دارد و دشوار است. اگر این تلاش به صورت نصفه و نیمه انجام شود، بیماری کنترل نخواهد شد. اخباری که گاهی از ایران میشنویم، نشان از اهتمام خیلی از خانوادهها دارد، هر چند برای رسیدن به این سناریو به تلاش بیشتر و حمایت دولت نیاز است.
سناریوی دوم: اگر اثر کاهش تماسها در جامعه در حدی نباشد که به نقطه چرخش (تیپینگ پوینتِ) مورد نظر برسیم، رشد بیماری کند میشود، ولی همچنان ادامه پیدا میکند. فرض کنید که آرنات به یک و نیم برسد. در چنین حالتی هنوز تعداد افراد بیمار افزایشِ نمایی پیدا میکند، اما سرعت این افزایش کمتر خواهد بود. در این بین، در صورتی که تاثیرات تغییرات فصلی بر ویروس در حدی باشد که احتمال ابتلای پس از تماس را، مثلا، نصف کند، آنگاه برآیند این دو اثر به کنترل بیماری میانجامد. هنوز از میزانِ اثر دما بر ویروس آگاه نیستیم. نکته مهم این است که چون آرناتِ بیماری بالای دو است، اگر اثر تغییرات فصلی در حد نصف کردن اثر ویروس باشد، هنوز آرنات، بالای یک خواهد ماند. پس کاهش تماسهای جامعه تا پایانِ فراگیریِ بیماری الزامی است.
سناریوی سوم: این سناریو مربوط به جهش ویروس یا کاهش خطر آن به مرور زمان است. در مورد جهش ویروس هم آنچنان اطلاعی در دسترس نیست و باید منتظر ماند. مکانیزم اصلی، مکانیزم انتخاب طبیعی داروینی است، که به بقای بیشتر گونههایی از ویروس بیانجامد که میزبان خود را نکشند. این سناریو به کاهش مرگ و میر افراد میانجامد، اما مطمئن نیستم که تاثیری بر احتمال سرایت (اینفکتیویتی) افراد بگذارد (فرض من این است که اینفکتیویتی تابعی از کشندگی ویروس نیست). پس در این صورت با حالتی مواجه هستیم که افراد کمتری میمیرند اما به دلیل میانگین طولانیتر بیماری، زمان میانگین انتقال نیز افزایش مییابد که شاید اثرِ، هرچند کم، مثبتی هم بر آرنات داشته باشد. برآیند این دو اثر احتمالا هنوز بر کاهش مرگ و میر است.
این سناریوها چالشهایی نیز به همراه دارند. مثلا:
چالش اول: با طولاتی شدن زمانِ خانه نشینی و زیانهای اقتصادی ناشی از آن، و همچنین پیش آمدن یکی از سه مورد امیدوارکننده بالا، پنداشتِ جامعه از ریسک بیماری ممکن است کاهش یابد. اعلام پیروزی زودهنگام، موجب بازگشت مجدد بیماری خواهد بود.
چالش دوم: طبیعتا تا امروز فهمیدهایم که مسئله کرونا مسئله مربوط به جغرافیای خاص نیست. با توجه به مطالعاتی که حدس میزنند موارد ناشناخته محتمل در عراق و آذربایجان و سوریه باید وجود داشته باشد، و با نگاه به داده های کشورهای عربی چون کویت و بحرین، باید ملاحظه کرد که در حال حاضر، چالشِ پیشرو کنترل جهانی ویروس است. حتی اگر با سناریوهای یک یا دو هم بتوان دامنه گسترش بیماری در ایران را کم کرد، احتمال سرایت دوباره از کشورهای دیگر وجود خواهد داشت.
چالش سوم: در صورت وجود اثرات فصلی، در زمانی که شاهد تابستان در نیمکره شمالی هستیم، این ویروس ممکن است به فعالیتش در نیمکره جنوبی ادامه دهد و برای سالیان متمادی، و به صورت تناوبی بین نیمکرههای شمالی و جنوبی و مناطق مختلف آب و هوایی بچرخد. برای توقف این چرخش، نیاز به اختراع واکسن و استفاده از آن در تمامی نقاط آسیب پذیر خواهد بود.
به این ترتیب به نظر میرسد که سناریوهای متعددی برای پایان این مسئله وجود دارد، اما هیچکدام از اهمیت عزم اجتماعی در مبارزه با گسترش ویروس و مسوولیت سیاستگذاران و مدیران نمیکاهد. همیشه، به خصوص در مورد این ویروس، فقط و فقط جدی گرفتن خطر است که آن را بیخطر میکند.