با توجه به سطح گسترش کورونا، با اکثر تخمین‌های موجود، به نظر می‌رسد که کاهش تماس و قرنطینه فردی دو سیاست بی جایگزین هستند. با این حال، امروز، رییس جمهور با مخالفت با اکثر توصیه‌ها مبنی بر لزوم کاهش تماس اجتماعی و تعطیل کردن مراکز تجاری و اداری، نشان داد که موافق پیاده کردن چنین سیاستی نیست. دلیل منطقی برای مخالفت با کاهش تماس ها زیان اقتصادی ناشی از این امر است که در درجه اول به افراد کم بضاعت جامعه وارد می‌شود.

از این رو با سه گزینه مواجه هستیم: گزینه اول – بازگشت به زندگی معمول و در عین حال قبول ریسک بیماری. در این حالت زیان حاصله عبارت است از هزینه های درمانی در ابعاد کلان جامعه و مرگ و میر سه چهار درصدی بیماران در مقابل فعالیت اقتصادی جامعه. به نظرم اگر ویروس با دلایلی ناشناخته و غیرمحتمل از بین نرود، سرانجام عده‌ای از مردم از حضور در محل کار سرباز خواهند زد، هرچند این امر به زیان مالی خودشان باشد. و سرانجام همان قشر محروم بیشترین ضربه را خواهند خورد.

گزینه دوم – کاهش شدید تماس ها – در این حالت تنها اگر برآیند کاهش تماس ها و قرنطینه فردی به کاهش شیوع هفتاددرصدی بیماری بیانجامد برنامه می تواند در مدت کوتاهی (در مقیاس چند هفته) موفق باشد. هزینه این گزینه نیز بار اقتصادی شدید بر قشر محروم جامعه است. جبران آن به جز از طریق تخصیص منابع مستقیم ناممکن است و با توجه به وضع اقتصادی کشور چنین منابعی نیز در کشور محتمل نیست.

گزینه سوم – کاهش بهینه تماس ها و تمرکز بر آن دسته از تماس هاست که مینمم تاثیر اقتصادی را بر جامعه داشته باشد. طبیعتا هر تماسی تاثیر اقتصادی خود را دارد و بحث بر مینیمم کردن هزینه، متمرکز است. مثال ساده و اکستریم مربوط به نرفتن به مراسم عروسی و سوگواری و مذهبی و .. است که شاید کمترین اثر اقتصادی را داشته باشد (هرچند بی تاثیر نیست). یا این که مهندسی که می تواند از منزل کار کند، سر کار نرود. تاثیر سرکار نرفتن او هنوز بر افراد میانی چرخه همچون راننده تاکسی وجود خواهد داشت. اما به هر حال شاید کمتر باشد. در این حالت هدف کاهش سرعت رشد بیماری است و انتظار برای تغییر فصل و شاید تاثیر آن بر کنترل بیماری است.

اگر واقعا فقط این سه گزینه را در پیش رو داریم، سوال اصلی یک سوال هزینه و فایده است. و اگر تمایل به گزینه سوم است، کارِ موجود برای اقتصاددان ها توصیه فهرستی از تماس های اجتماعی است که کاهش آن ها کمترین ضربه را به اقتصاد می زند. افزون براین به روش هایی که از قشر محرومتر حمایت اقتصادی شود نیاز مبرم وجود دارد.

مقاله قبلیمقاله بعدی
دانشیار مهندسی صنایع
Virginia Tech

شباهت‌ها و تفاوت‌های ایران در مساله کرونا

مقدمه: در برخورد با بحران ویروس کرونا-۱۹، کشورهای مختلف لزوما یک‌سان رفتار نکرده‌اند و متناسب با ظرفیت‌های ملی و چارچوب نظام سیاسی و بهداشتی خود استراتژی‌های متفاوتی را دنبال کرده‌اند. در مورد ایران هم با وجود این‌که برخی اقدامات و سیاست‌ها مشابه اقدامات کشورهای دیگر است ولی مسیر کلی برخورد با مساله و راه‌حل‌های دنبال شده تا حد زیادی متفاوت از دیگر کشورها و به نوعی منحصر به فرد است.
به طور مشخص‌تر، سوالی که بسیاری از ناظران از خود می‌پرسند این است که چرا دولت ایران پس از گذشت تقریبا دو ماه از بروز اولین نشانه‌های ابتلا در کشور، هنوز به یک استراتژی مشخص و روشن و قاطع در برخورد با مساله نرسیده است و به صورت کژدار و مریز و نوسانی با موضوع برخورد می‌کند. به عنوان مثال، در ابتدای موضوع صحبت از استراتژی غربال همه‌گانی و ریشه‌کن‌سازی سریع ویروس کرونا-۱۹ می‌‌شود. چند روز بعد تصمیمات کلیدی برای پیاده‌سازی یک قرنطینه وسیع و تعطیلی تعاملات اجتماعی ظرف ۲۴ ساعت اعلام می‌شود ولی عملی نمی‌شود و در نیمه رها می‌شود. سفرهای نوروزی در ابتدا ممنوع نمی‌شود ولی سیاست محدودسازی سفر در اواخر تعطیلات اجرا می‌شود و نهایتا بدون این‌که تکلیف دقیق شیوع بیماری در نقاط مختلف کشور روشن شده باشد بازگشایی اقتصاد و بازگشت به حالت عادی اعلام می‌شود. هم‌چنین نشانه‌های مشخصی از سیاست بازگشایی هوشمند (مثل تفکیک بین بخش‌های کلیدی و غیر کلیدی یا تفکیک شهروندان در معرض ریسک) در این تصمیم دیده نمی‌شود.

در این مقاله – بدون این‌که مدعی باشیم که توضیح کامل برای درک همه رفتار‌های دولت در قبال بحران کرونا داریم – قصد داریم که برخی شباهت‌ها و تفاوت‌هایی که بین وضعیت ساختاری ایران و کشورهای دیگر وجود داشت را برجسته کنیم و در مورد تاثیر این شباهت‌ها و تفاوت‌ها بر روی اقدامات و نتایج صحبت کنیم. تحلیل ما البته جامع و کامل نخواهد بود چون هم فرصت پرداختن به همه عوامل در یک مقاله کوتاه وجود ندارد، هم منطق همه رفتارهای دولت بر ما شناخته شده نیست و هم برای برخی عوامل – مثلا کیفیت حکومت‌گری در دوره بحران – هنوز سنجه قابل اعتمادی وجود ندارد که بتوان بر اساس آن‌ها در مورد تفاوت عمل‌کرد کشورها قضاوت کرد. ضمن این‌که هنوز گمانه‌های زیادی در مورد بیماری و عوامل موثر بر میزان تلفات آن وجود دارد – مثل تاثیر آلودگی هوا، دما یا واکسن BCG – وجود دارند که رابطه دقیق بین آن‌ها و سرعت گسترش و تلفات بیماری هنوز به طور کامل شناخته نشده است.

مطالعه ادامه مقاله در فرمت پی‌دی‌اف

بازگشت به زندگی عادی با چه منطقی؟


یکی دو روز است که خبری دست به دست می‌شود که دولت بازگشایی فعالیت‌ها و بازگشت به فعالیت عادی را از چند روز دیگر اعلام کرده است. اگر ابتدا به ساکن با ظن مثبت نگاه کنیم، احتمالا دلیل و منطقی پشت این تصمیم بوده است. ولی این دلیل و منطق نه با شهروندان در میان گذاشته شده است و نه افق بعدی و اقدامات احتیاطی در صورت مشاهده موج بعدی سرایت روشن است.

اول به گمانه‌های محتمل بپردازیم تا باب بحث عقلانی باز شود. از یک منظر تحلیلی و عقلانی، چرا دولت باید تصمیم به بازگشایی بگیرد؟ این‌ها مواردی است که به ذهن ما می‌رسد:

۱) ایمنی گله‌ای: شاید دولت با دست‌رسی به‌تر به آمار و ارقام و تبدیل نسبت آمارهای رسمی به آمارهای واقعی (مبتلایان بدون علامت)‌ به این نتیجه رسیده است که میزان ابتلا در کشور در حدی بوده که از پیک عبور کرده و عملا موج بیماری را پشت سر گذاشته است.

تحلیل: هر چند که از مهندسی معکوس نرخ مرگ و میر در برخی شهرهای پرتلفات کمابیش به چنین حدسی می‌رسیم ولی به نظر نمی‌رسد که حتی با ارقام بدبینانه (مثلا باور به وجود چند میلیون مبتلای پنهان در کشور)، کشور هنوز به نقطه ایمنی گله‌ای رسیده باشد.

۲) اعتقاد به هزینه پایین کرونا: احتمال دوم این است که دولت با نگاه کردن به ساختار جمعیتی کشور (جوان بودن جمعیت)، چگالی جمعیتی، وضعیت آب و هوایی، آماده کردن زیرساخت‌‌های درمانی و غیره به این نتیجه رسیده است که حتی در بدترین حالت هم کرونا در کشور ما خیلی پرتلفات نخواهد بود.

تحلیل: هر چند بخش‌هایی از این گمانه – مثل جوانی جمعیت – ممکن است درست باشد ولی به نظر نمی‌رسد که در صورت شیوع بیماری عدد تلفات در شهرهای بزرگ و متراکمی مثل تهران کوچک باشد. شاید این تحلیل در شهرهای کوچک، با آب و هوای گرم و تراکم جمعیتی پایین تا حدی درست باشد.

۳) تحمل‌پذیر نبودن هزینه‌های قرنطینه طولانی: گزینه سوم این است که دولت به این نتیجه رسیده است که با وضعیت تحریم‌ها، رکود اقتصادی، بودجه دولت و اندازه بزرگ جمعیت کشور، اساسا راهی برای یک قرنطینه سراسری با افق زمانی نامشخص و طولانی وجود ندارد. به عبارت دیگر در محاسبات هزینه/فایده شاید جمع‌بندی این بوده که تلفات قرنطینه ممکن است از تلفات کرونا بزرگ‌تر باشد.

تحلیل: احتمالا رگه‌هایی از چنین تحلیلی در ذهن سیاست‌گذاران بوده است ولی حتی در چنین حالتی هم باید یک برنامه خیلی مشخص برای حداقل کردن نرخ سرایت و تلفات (مثل بازگشایی انتخابی، فاصله‌گذاری اجتماعی، برنامه مراقبت‌های بهداشتی در محیط کسب و کار، عدم بازگشایی بخش‌های غیرحیاتی جامعه) اعلام می‌‌شد که ما آن را ندیده‌ایم.

۴) امید به کنترل کرونا بدون قرنطینه: احتمال چهارم این است که تصور سیاست‌گذار این بوده که یا واکسن/درمان کرونا به زودی کشف خواهد شد، یا دمای هوا باعث از بین رفتن ویروس خواهد شد و یا سیاست‌هایی مثل غربال‌گرایی سراسری و گسترده و قرنطینه مبتلایان باعث خواهد شد تا بدون تعطیلی کامل جامعه بتوان بیماری را سرکوب کرد. 

تحلیل: سیاست‌هایی مشابه این روش در برخی کشورها (مثلا کره) به کار رفته است و تا حد خوبی جواب داده است. ولی چنین برنامه‌ای مستلزم یک غربال‌گری بزرگ‌مقیاس، امکانات کافی برای قرنطینه مبتلایان بدون علامت (چیزی شبیه نقاهت‌گاه) و اطمینان از عدم اختلاط مبتلایان و غیرمبتلایان است. اگر برنامه این بوده است باید جزییات و منابع آن اعلام شود و شهروندان هم در جریان چارچوب زمانی و جغرافیایی آن قرار بگیرند. 

۵) هیچ کدام از این موارد: و البته یک حالت هم این بوده که سیاست‌گذار کلا به چنین تحلیل‌‌ها و مقایسه‌ها و آمار و ارقامی اعتقاد ندارد و خیلی دل‌بخواهی یا از سر استیصال تصمیم گرفته است که جامعه را به حالت عادی بازگرداند. ان‌شاا… که حالت محتمل این نیست.

جمع‌بندی سیاستی: ما دست‌رسی به آمار و ارقام و گزارش‌ها و ذهنیت‌های دولت نداریم و نمی‌دانیم این تصمیم با چه منطقی اتخاذ شده است. ولی شهروندان کاملا حق دارند که از دولت بخواهند شفافیت پیشه کند و منطق تصمیماتش را اعلام کند. ضمن این که نمی‌دانیم که چرا تصمیم به بازگشایی با اقدامات احتیاطی که بقیه کشورها به دنبال آن هستند ترکیب نشده است. این‌ها برخی سوالات مهم است:

۱)‌ آیا برنامه‌ای برای تفکیک جمعیت با ریسک بالا (مثلا افراد مسن) از بقیه جامعه وجود دارد؟
۲) سیاست‌هایی مثل فاصله‌گذاری اجتماعی، ماسک‌زدن همه‌گانی و تعطیلی اجتماعات بزرگ چه جای‌گاهی در این تصمیم دارند؟
۳) آیا لازم است همه بخش‌های جامعه به حالت عادی بازگردد؟
۴) نقش سیاست‌هایی مثل حداکثر سازی دورکاری (در مشاغلی که امکان آن هست) در این برنامه کجا است؟
۵) آیا قرار است برنامه غربال‌گری بر اساس تست‌های سریع و ارزان دنبال شود؟
۶) چه مکانیسم‌هایی برای رصد دقیق نرخ انتشار بیماری در جامعه و توقف سریع تصمیمات فعلی در صورت بروز نشانه‌های گسترش بیماری تعبیه شده است؟ 
۷) نقش نهادهای مدنی و ظرفیت‌های مردمی برای سیاست قرنطینه مبتلایان بدون علامت چیست؟
۸) سیاست‌های مربوط به سفر (داخلی و خارجی) و جابه‌جایی جمعیت چه خواهند بود؟
و خیلی سوالات دیگر که پاسخی برای آن‌ها در برنامه‌های دولت نمی‌بینیم.